مدح و مناجات با امام صادق علیه السلام
ای كـوی تـو، كـعـبـۀ خـلایــق طالـع ز رخ تو، صبح صادق ای پـایـه ی مـنـبـرت فــراتــر از کـرسـی هـفت چـرخ اخـتر تا نام ز ماه و مهر بـوده است خاک در تو، سپهر بوده است گـفته است خرد، بـس آفـرینت صدها چو «هشام» خوشه چینت گـردش، ز فـلك، اشاره از تـو استـاد خِـرد، «زراره» از تو چون«مومن طاق» ازتوآموخت لب برلب هرچه مدعی دوخت انـدیـشه هر آنچـه بـود مجـمـل بـشـنـیـد مفصل از «مفـضل» گرطالع «بختری» خجسته است در حلقۀ درس تو نشسته است كـی مـكـتـب تو، نظیــر دارد؟ صدها چو «ابـوبصیـر» دارد تا مشعل علم «جابر»افروخت بس نكته،خرد كه ازوی آموخت شد شـهـره به دهـر، مذهب تو «حمران» و«ابان» ومكتب تو فـانـی نـه، كه جـاودانـه ای تـو دریــایــی و بـیـكـرانــه ای تـو ای مـذهـب تـو شـهـیـد پــرور ای مکـتـب تو «مـفـیـد» پرور |